📌 فرار غرب از پاسخ…
▪️زن با مینیژوپ [در مجالس رسمیای] بیاید اشکال ندارد، امّا اگر لباس این [مرد] یک خرده سبک باشد اشکال دارد؛ چرا؟
▪️چرا در محیطهای غربی روزبهروز فحشا و روسپیگری بیشتر دارد ترویج میشود؟
▪️چرا همجنسبازی به عنوان یک شیوهی مترقّی شناخته میشود که اگر کسی انکار کرد، به عنوان یک فکر عقبافتاده، یک شخص عقبافتاده، یک ملّت عقبافتاده تلقّی میشود؟ چرا؟ این چه منطقی دارد؟
▪️آمار تعرّضات جنسی، آمار بیبندوباریها. و تعرّض جنسی مجازات ندارد، مجازات نمیشوند، امّا حجاب مجازات دارد!
▪️یک رذلی، یک لاتی، یک زن باحجاب را آزار بدهد، بعد به دادگاه کشیده بشود، در دادگاه آن زن را چاقو بزند و بکُشد، این اشکالی ندارد! (1) حالا مثلاً یک مدّتی زندانی به آن آدم رذل میدهند، امّا این مبارزهی با حجاب و مقابلهی با حجاب مطلقاً به عنوان یک کار زشت تقبیح نمیشود؛ چرا؟
1) اشاره به کشته شدن مروه شربینی
اینها سوالات بی جواب است ، اینها را جواب نمیدهند، از بحث و گفتگو در این زمینه فرار میکنند…
در مسئلهی «زن»، هم بحث هویّت زنانه و هویّت زن، هم ارزشهای زن، هم حقوق زن، هم تکالیف زن، هم آزادیهای زن، هم محدودیّتهای زن، هر کدام موضوع مسائل بسیار مهم و تعیینکننده است. امروز با نگاه کلّی که به دنیا نظر کنیم، [میبینیم] دو جهتگیری، دو رویکرد، در همهی این زمینهها وجود دارد: یک رویکرد، رویکرد رایج متداول غربی است که در کشورهای غیر غربی هم رواج پیدا کرده ــ در همهی زمینههایی که ذکر کردم ــ یک رویکرد هم رویکرد اسلامی است؛ این دو در مقابل هم قرار دارند، دو جریانند و هر کدام در پاسخ به این مسائل و سؤال در مورد این مسائل نظری دارند. [لذا] میتوان در همهی این زمینهها بحث کرد و به پاسخ رسید، منتها یک نکتهای در اینجا وجود دارد که این نکته به نظر من نکتهی قابل توجّهی است و آن، این است که نظام فرهنگی و تمدّنی غرب، در این مسائل حاضر به مباحثه نیست، از ورود در بحث و تحقیق فرار میکند. فرهنگ غربی، نظام غربی ــ نظام تمدّنی و نظام فرهنگی غربی ــ در مورد بسیاری از سؤالات در این زمینهها جلو نمیآید که بحث بکند؛ مسئله را با جنجال و هوچیبازی و استفادهی از هنر و سینما و زور و فضای مجازی و مانند اینها پیش میبرد؛ آن نظر خودش را، رویکرد خودش را ــ منطق که ندارند ــ با ابزارهای مختلفی که در اختیار دارد پیش میبرد؛ حاضر نیست بحث کند، حاضر نیست به سؤالها جواب بدهد. علّت هم این است که غرب هیچ منطقی ندارد؛ این رفتارِ روزبهروز بدتر و سخیفتری که امروز در زمینهی مسائل زن، در غرب رایج است و به تبعِ غرب در بسیاری از کشورهای دیگر، هیچ منطقی پشت سرش نیست؛ لذا وارد بحث نمیشوند، حاضر نیستند منطق ارائه کنند.
چرا در محیطهای غربی، روزبهروز بیمبالاتی زن در حفظ حرمت و شخصیّتِ زنانگیِ خودش بیشتر میشود و حرمت زن روزبهروز بیشتر شکسته میشود؟ چرا در مجالس رسمیای که در اروپا و در آمریکا برگزار میشود، زن میتواند حتّی با پوشش نیمهعریان در این جلسات رسمی شرکت کند امّا مرد بایستی با لباس کامل، کراوات هم بزند یا پاپیون هم بزند و شرکت کند؟ چرا؟ چرا زن آنجور میتواند بیاید، [امّا] اگر چنانچه مرد در مجالس رسمی مثلاً فرض کنید با شلوارک بیاید، خلاف آداب عمل کرده؟ علّت چیست؟ زن با مینیژوپ بیاید اشکال ندارد، امّا اگر لباس این [مرد] یک خرده سبک باشد اشکال دارد؛ چرا؟ چرا در محیطهای غربی روزبهروز فحشا و روسپیگری بیشتر دارد ترویج میشود؟ این اتّفاق دارد میافتد. چرا همجنسبازی به عنوان یک شیوهی مترقّی شناخته میشود که اگر کسی انکار کرد، به عنوان یک فکر عقبافتاده، یک شخص عقبافتاده، یک ملّت عقبافتاده تلقّی میشود؟ چرا؟ هم در محیطهای سیاسی ترویج میشود، [هم در] محیطهای اجتماعی ترویج میشود؛ رؤسای جمهور، مسئولان کشورها آن را ترویج میکنند و بعضیها افتخار میکنند که ما اینجوری هستیم! چرا؟ این چه منطقی دارد؟ چرا در محیطهای بیمبالات غربی، مسائل جنسی سهجانبه یا چهارجانبه ــ طبق آمارهایی که خودشان میدهند و اطّلاعاتی که در اختیار ما هست و میدانیم؛ اطّلاعات پنهانی نیست، اطّلاعات آشکار است ــ روزبهروز افزایش پیدا میکند؟ همهی چیزهایی که خانواده را منهدم میکند، روزبهروز در غرب دارد افزایش پیدا میکند. همهی این چیزها منهدمکنندهی اساس خانواده است؛ آزادی جنسی و افراط در گسترش تعرّضات جنسی، خانواده را منهدم میکند. من چند سال قبل از این،(۴) از کتاب یکی از رؤسای جمهور آمریکا(۵) نقل کردم؛ آمارها به معنای واقعی کلمه وحشتزا است؛ آمار تعرّضات جنسی، آمار بیبندوباریها. و تعرّض جنسی مجازات ندارد، مجازات نمیشوند، امّا حجاب مجازات دارد! یک رذلی، یک لاتی، یک زن باحجاب را آزار بدهد، بعد به دادگاه کشیده بشود، در دادگاه آن زن را چاقو بزند و بکُشد، این اشکالی ندارد!(۶) حالا مثلاً یک مدّتی زندانی به آن آدم رذل میدهند، امّا این مبارزهی با حجاب و مقابلهی با حجاب مطلقاً به عنوان یک کار زشت تقبیح نمیشود؛ چرا؟ اینها سؤالات بیجواب است، اینها را جواب نمیدهند، [چون] منطقی وجود ندارد. از یک ایرانی، مثلاً یک مسئول ایرانی که در فلان مجمع بزرگ اروپایی یا آمریکایی شرکت کرده، میپرسند آیا شما با همجنسبازی موافقید، اگر بگوید نه، او را هُو میکنند! علّتش چیست؟ این چه منطقی دارد؟ پاسخی وجود ندارد؛ یعنی غرب برای رفتار خودش با مسئلهی «زن» و مسائل مربوط به زن و آن رفتاری که نسبت به جامعهی زنان دارد انجام میگیرد، هیچ منطقی پشت سر کارهایش نیست و لذاست که از بحث، از گفتگو، از مباحثه در این زمینهها فرار میکنند.
عرض کردم که رویکرد خودشان را با ابزارها پیش میبرند، در این کارها هم قشنگ واردند: فیلم درست میکنند، کتاب مینویسند، مقاله مینویسند، پول میدهند، شخصیّتهای هنری، فرهنگی و سیاسی و غیره را وادار میکنند که حرف بزنند؛ مراکز بینالمللی را درست میکنند ــ مراکز مربوط به زنان ــ و این سازمانهای بهاصطلاح بینالمللی هر کشوری را که با رویکرد آنها مخالف باشد، نمره میدهند، داوری میکنند و در قعر جدول قرار میدهند.
خب، حالا حرف در این زمینهها زیاد است و بنده هم در این مقولهها خیلی صحبت کردهام. دیروز یک کتابی برای من آوردند که صحبتهایی بود که خود بنده کرده بودم، چاپ شده بود، ندیده بودم؛ نگاه کردم دیدم خیلی از حرفهایی که آماده کرده بودم و میخواستم امروز اینجا بگویم، در آن کتاب هست و قبلاً بارها گفته شده؛ در این زمینهها زیاد صحبت کردهایم. من در یک کلمه عرض میکنم که خلاصهی حاصل و ملخّصِ سیاست و رویکرد تمدّن غربی در مبحث بسیار مهم و حیاتی «زن»، در دو عامل خلاصه میشود: «سودجویی» و «لذّتجویی» که حالا هر کدام یک شرحی دارد. راجع به همین «سودجویی» هم من یک وقتهایی صحبت کردهام که حالا دیگر مجال نیست حرف بزنم. خب، این برخورد غرب در مسئلهی «زن» است.
برخورد اسلام درست بعکس است؛ برخورد اسلام برخورد منطقی است، برخورد استدلالی است، بیان واضح و روشن است در این زمینه. مسئلهی «زن»، در اسلام، یکی از نقاط قوّت اسلام است؛ این را به شما عرض بکنم. بعضی خیال نکنند که ما دربارهی مسائل مربوط به زن باید بنشینیم پاسخگو باشیم؛ نه، اسلام در همهی بخشهای مربوط به زن، منطق محکم و قوی و پشتوانهی عقلانی دارد؛ چه آنجایی که مسئلهی جنسیّت را نفی میکند، چه آنجایی که مسئلهی جنسیّت را برجسته میکند، در همهی اینها منطق وجود دارد.
اسلام در یک مواردی بکلّی جنسیّت را نادیده میگیرد؛ بحث، بحث زن و مرد نیست، مسئلهی کرامت انسان است: وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم؛(۷) اینجا مسئلهی جنسیّت مطرح نیست. ارزشهای انسانی در زن و مرد یکسان است و در نسبتِ ارزشیِ او با جنس مرد، مطلقاً جنسیّت مطرح نیست: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر»(۸) تا آخر؛ «اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتات»(۹) تا آخرِ آیهی سورهی احزاب. همهی اینها پیش خدای متعال در مراتب عروج معنوی یکسانند؛ یعنی مطلقاً نه این بر او ترجیح دارد، نه او بر این ترجیح دارد؛ هر دو با استعدادِ مشابه در این راه قرار داده شدهاند و به همّتشان بستگی دارد؛ زنهایی هستند که هیچ مردی به پای آنها نمیرسد. بنابراین، جنسیّت مطرح نیست.