پادکست بخش اول زندگی نامه حضرت احمد بن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام.
حضرت احمدبنموسی، ملقب به «شاهچراغ» و «سَید السادات الاعاظم»، فرزند بزرگوار هفتمین پیشوای شیعیان، امام کاظم و برادر حضرت رضا علیهما السلام می باشند. ام احمد، مادر حضرت احمدبن موسی، زنی دانا، پرهیزکار و گرامی بود. مدینه شهر پیامبر، زادگاه همه ی فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام است و آفتاب احمدی نیز از مشرق همین شهر، طلوع کرد.(سنگری، 1396: 36)
حضرت احمد بن موسی، فردی کریم، شجاع، جلیل القدر، فاضل، صالح، با تقوا، پرهیزگار، صاحب ثَروت، بزرگوار و باعزت و در نزد پدر گرامیشان دارای منزِلت بودهاند؛ به طوری که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، ایشان را بسیار دوست می داشتند، بر دیگران مقدم شمرده و مزرعه خویش به نام يَسِيرَة را به ایشان بخشیدند. آن جناب، وصی ظاهری پدرشان بودند و در زمان حیات، با قلم خود قرآن بسیار نوشتند و هزار بنده را آزاد کردند. ایشان شخصی موثق و مورد اعتماد و اطمینان و راوی احادیث زیادی از پدر گرامی خویش بودند (عرفان منش،1386: 23). جوانمردی، کَرامت و بخششی که در وجود حضرت احمدبن موسی علیه السلام بود، سبب گردید تا مردم و پیروان آن حضرت و اهالی مدینه به ایشان بپیوندند. تا جایی که وقتی خبر شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام به مدینه رسید، مردم به در خانه ام احمد گرد آمدند و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد برده، با ایشان بیعت کردند. حضرت احمد بن موسی نیز از مردم مدینه بیعت گرفتند. سپس بر منبر رفته و خطبه ای در کمال فَصاحت و بَلاغت قرائت فرمودند. پس از آن، در فضایل برادرشان علی بن موسی الرضا علیه السلام سخن گفتند. آنگاه، تمام حاضران را مخاطب قرار داده و خواستند که غائبین را نیز مطلع سازند و اینچنین به ایراد سخن پرداختند: “ای مردم، همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید من خود در بیعت برادرم علی بن موسی می باشم. بدانید و آگاه باشید بعد از پدرم، برادرم علی، امام و خلیفه به حق و ولی خداست و از خدا و رسول بر من و شماها فرض است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هرچه او امر فرماید گردن نهیم”. تمامی حاضران، تسلیم گفتهی ایشان شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی بود. آنگاه خدمت امام رضا علیه السلام رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف نموده، سپس همگی با آن حضرت بیعت کردند. امام درباره ی برادرشان اینچنین دعا فرموند:” هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت، تو را ضایع نگذارد”.(عرفان منش،1386: 43).
پادکست بخش دوم زندگی نامه حضرت احمد بن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام.
حضرت احمد بن موسی در مدینه در خدمت برادر بزرگوارشان حضرت امام علی بن موسی الرضا به سر می بردند. تا آنکه مأمون خلیفه عباسی، امام رضا را به خراسان فراخوانده و مقام ولایت عهدی را با تهدید و اجبار به ایشان واگذار کرد. قیام احمدبنموسی زمانی آغاز شد که توطئهی مأمون برای از میان برداشتن امام رضا شدت یافت. احمدبنموسی به همراه دو تن از برادرانشان به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی بالغ بر دو یا سه هزار نفر از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که میگذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده میشد0 به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمدبنموسی(ع) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کردهاند (عرفان منش، 1386: 86). ماموران و حکام شهرها خبر حرکت چنین قافلهی بزرگی را به مامون گزارش دادند و لذا مامون دستوری صادر کرد که تمامی حاکمان در هر کجا قافلهی بنی هاشم را مشاهده کردند مانع از حرکت آنها شوند و ایشان را به سمت مدینه بازگردانند. این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از آنجا گذشته بود، مگر در شیراز، که پیش از رسیدن کاروان احمدبنموسی، حکم به حاکم وقت رسید.(عرفان منش، 1386: 87) حاکم شیراز، «قتلغخان» اجازهی ادامه مسیر را به حضرت احمدبن موسی و همراهانشان نداد و در نتیجهی این امر، جنگی در حوالی شیراز درگرفت. حضرت احمدبنموسی در سه نبرد پیاپی، طی سه روز، پیروز و سرافراز میدان بودند. از این روی، قتلغ خان به نیرنگ نظامی پناه برد. گروههای جنگاور و نبرد آزموده ی سپاه قتلغ خان، بر سپاه حضرت احمدبنموسی تاختند و آنگاه وانمود کردند که شکست خورده اند. یاران و سپاه حضرت احمدبنموسی به تعقیب آنهادر شهر پرداختند. آنگاه دروازههای شهر بسته شد و سپاه قتلغ خان از کمینگاه بیرون جسته، بر یاران محاصره شدهی حضرت تاختند و همگی را به شهادت رساندند. (سنگری،1396: 128-133). حضرت احمد بن موسی با تنی چند از برادران و یاران خویش، تا مدتی زندگی مخفیانهای را در شیراز برگزیدند، اما دیری نپایید که جاسوسان و خبرچینان به مخفیگاه حضرت دست یافتند. قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. حضرت احمد بن موسی شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرده و به دفاع پرداختند؛ مردان روباه صفت و نیرنگ باز که از پیش ایشان فرار نمی کردند، از دم تیغ به هلاکت می رسیدند. برخی از منابع می نویسند که احمد بن موسی به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداختند . دشمن چون دید از عهده ی ایشان بر نمیآید، شکافی در جایگاه استقرار حضرت ایجاد کرد و از پشت ضربتی به ایشان وارد نمود؛ سپس خانه را خراب کرد و بدن ایشان در زیر تودههای خاک در محلی که اکنون مرقد و بارگاه حضرت احمد بن موسی است، پنهان شد(عرفان منش،1386: 93).