انتخابات که میشد، خانهی ما شعبهی اخذ رأی بود. مأمورهایی که با صندوق بودند پدرم را میشناختند. مردم روستای پانعل هم برای رأی به روستای بهمئی میآمدند.
پدرم همه را تشویق به رأی دادن میکرد: پهلوی اصلاً کاری به رأی مردم نداشت. حالا نظر مردم مهم است. بعضیها میگفتند: این رأی دادن ما چه فایدهای داره؟ پدرم میگفت: همین که میان مشکلاتتون رو میبینن اثر داره. حل مشکلات زمان میبره.
سال۸۸ هم بعد از انتخابات تهران، شیراز و برخی شهرهای دیگر آشوب شد. بابا میگفت: میخوان امنیتمون رو بگیرن. امنیت که نباشه، زندگی نیست.
پن: شهید بهادر آزادی از شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیه السلام
راوی: طاهره آزادی، فرزند شهید بهادر آزادی. نویسنده: عبدالرسول محمدی – حافظه