
شهید سید فریدالدین معصومی، متولد ۲۶/۰۸/۱۳۶۲ در تهران، جوانی که علم، مدیریت و معنویت را در هم آمیخت و نمونهای از تعهد، اخلاص و خدمت بیمنت بود.
سوابق علمی:
سید فریدالدین معصومی فارغالتحصیل رشتهی دکتری در مهندسی مکانیک از دانشگاه «کنتر بری» نیوزلند بود. وی دورههای مهندسی انرژی باد، تکنولوژی انرژی و سیستمهای حرارتی را در دانشگاه «اوکلند» با موفقیت به پایان رساند و اولین مخترع دو ربات ماهی در نیوزلند و اولین مخترع بینالمللی ربات ماهی بهینه در چند گام حرکتی بود.
شهید معصومی نقش بیبدیلی در تکمیل و راهاندازی طرحهای برق و انرژی کشور داشت. او با برگزاری نشستهای متعدد با مسئولان، پیگیری ساخت پروژه نیروگاه ۹۱۳ مگاواتی سیکل ترکیبی غدیر انرژی در منطقه ویژه اقتصادی لامرد را تداوم بخشید؛ پروژهای که نقطه عطفی در صنعت آلومینیوم کشور به شمار میرود.
مدیریت:
در زمان شهادت، سید فریدالدین مدیرعامل هلدینگ برق و انرژی شرکت غدیر بود.
روایت دوستان:
عبدالله حسنپور، دبیر هیئت مدیره هلدینگ غدیر و از دوستان شهید، درباره شخصیت او میگوید:
«شخصیت چندوجهی و توانایی حل مسائل سید فرید، باعث شد تا وی به عنوان مدیرعامل حساسترین پروژهی جاری، یعنی برقرسانی به مجتمع صنایع آلومینیوم جنوب، انتخاب شود. اهمیت این هلدینگ به ویژه در صنعت برق بسیار بالاست؛ مدیریت هلدینگی به این بزرگی یعنی رهبری مجموعهای که چندین شرکت زیرمجموعه دارد. علاوه بر آن، مدیرعامل یک شرکت سرمایهگذاری مانند غدیر اختیارات وسیعی دارد؛ بیش از ششصد نیروی زیردست و سیزده شرکت زیرمجموعه. فریدالدین در عین جوانی درایت بالایی در برخورد با نیروها داشت. با وجود محدودیتهای ناشی از تحریم و نبود امکان جذب نیروی خارجی، او میدانست چگونه از منابع اندک بهترین بهره را ببرد».
سید فریدالدین در عین جایگاه علمی و مدیریتی، از لحاظ معنوی نیز انسانی برجسته بود. فضای غرب و امکانات دنیایی نه تنها رفتارش را تغییر نداد، بلکه او این زنجیرهای مادی را در جهت تهذیب نفس به کار میگرفت. شهادت، همواره انتخاب او برای پایان زندگی بود.
وی شخصیت اخلاقی برجستهای داشت و همواره در حال تهذیب نفس بود. رفتار او با یک نیروی خدماتی و یک مدیر بالادستی یکسان بود؛ با همه رفیق بود و در کار، حرفهای و قاطع برخورد میکرد. تواضع او چنان بود که باعث میشد همه دوستش داشته باشند. در سلف با کارمندانش غذا میخورد و در هواپیما کنار دیگران مینشست؛ هیچگونه منیتی در او دیده نمیشد. در ماموریتها نیز با همان ماشینی سر پروژهها حاضر میشد که دیگران استفاده میکردند.
اگر نیروی زیر دستش به لحاظ سنی از او بزرگتر بود، هنگام صحبت یا صدور دستور، ادب را رعایت میکرد و اگر کارمندی اشتباه میکرد، با حفظ حرمت و وقار، او را راهنمایی مینمود.
یکی دیگر از وجوه برجستهی شخصیت سید فریدالدین معصومی، پاکدستی و حساسیت او به حقوق مردم بود. شهید معصومی در عین تواضع و ادب، نسبت به سوء استفاده از بیتالمال به شدت حساس بود و با قاطعیت برخورد میکرد. در این زمینه، هیچ گونه سفارش، پارتیبازی یا مصلحتاندیشی بر او تأثیری نداشت.
او همواره میکوشید تصمیماتش برآمده از بدنهی کارشناسی باشد و پیش از عمل، با همهی افراد صاحبنظر و معتمد مشورت میکرد و پس از جمعبندی دقیق، اقدام مینمود. اما اگر کسی عمداً میخواست مشکل یا اشتباهی را لاپوشانی کند، با شدت و قاطعیت برخورد میکرد و به همین دلیل هلدینگ غدیر یکی از سالمترین هلدینگهای کشور بود.
سید فریدالدین شخصیتی انقلابی و ولایی داشت؛ حتی در زمان تحصیل در خارج از کشور، میگفت: «وقتی در نیوزلند بودم و متوجه میشدم مقام معظم رهبری سخنرانی کردهاند، حداقل دوبار سخنرانی را گوش میکردم. جایگاه حضرت آقا برایم بسیار مهم است و با احترام به همهی مراجع، معتقدم هیچ کسی نقطه نظر ایشان را ندارد».
کار هیئتی از نگاه شهید:
یکی از مسائلی که در کار موجب ناراحتی او میشد، توجیه بینظمی با عنوان «کار هیئتی» بود. شهید معصومی معتقد بود کار هیئتی یعنی انجام دادن کار به بهترین نحو و بدون اشتباه. او بسیار مقید به وفای عهد بود و میگفت: «کلنگ هیچ پروژهای نباید به زمین بخورد مگر اینکه در موعد مقرر افتتاح شود.» برای نمونه، او توانست رکورد احداث نیروگاه ۱۰ مگاواتی کشور را بشکند.
وی عادت داشت که همیشه با وضو باشد. یک بار برای اخذ امضای سند مالی، نزد وی رفتم و ایشان در جواب گفت: «لطفاً چند دقیقه صبر کن تا وضو بگیرم و سپس امضاء کنم.» بعید بود که بدون وضو در جلسهای شرکت کند و معتقد بود: «انسان باید مانند جسدی که در اختیار مردهای است، در برابر خدا عبد باشد.» او باور داشت که مسئولی که کتاب «چهل حدیث امام خمینی (ره)» را نخوانده باشد، در مسائل مدیریتی دچار مشکل خواهد شد.
سید فریدالدین خادمیار افتخاری حرم امام رضا (علیه السلام) نیز بود و میگفت به این فضاهای معنوی نیاز دارد تا به جایگاهش مغرور نشود. او همواره میکوشید تمامی جنبههای اخلاقی و رفتاری را رعایت کند و تا حد ممکن خود را کامل سازد. شهادت، شایستهترین سرنوشت برای او بود؛ هرچند نیروهای تحت مدیریتش از فقدان او سخت سوختند، اما میتوان گفت: «شهادت نوش جانش باد».
محمد سالارینسب، رفیق شهید و متولد سال ۶۱، فوق لیسانس مکاترونیک از دانشگاه علم و صنعت، که خود نیز هفت، هشت اختراع دارد، درباره او میگوید: «با اطمینان میگویم که سید فریدالدین معصومی واقعاً به دنبال خدمت بود. ویژگی برجستهی او، حیا و عفتی بود که در گفتار و رفتار کاملاً مشخص بود. نجابت برخورد او حتی برای کسانی که تنها یک جلسه با او داشتند مورد توجه بود و همین سبب میشد رفقا او را «تودل برو» بدانند».
یادم هست دوران دانشجویی او در ایران و قبل از رفتن به نیوزلند، همواره با دیدن فیلم «محمد رسولالله» گره خورده بود. شهید میگفت: «فلان بار این فیلم را دیدهام و باز هم میخواهم ببینم.» او به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ارادت ویژهای داشت و عاشق پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) بود، و این عشق و ارادت مسیر زندگی و رفتار او را در تمام مراحل شکل میداد.
انگار هر دفعه از طریق فیلم «محمد رسولالله»، عشق خودش را تقویت میکرد و رابطهاش با معارف اهلبیت(علیهم السلام) را عمق میبخشید.
«امیرحسین منصوری نوری»، دوست دیگر شهید در دورهی تحصیلش در رشتهی مهندسی متالوژی و در حال حاضر دکتری فلسفه، که استاد دانشگاه و معاون پژوهشی داخلی حوزهی مروی است، در مورد شهید معصومی میگوید: «از سال ۱۳۸۰ در دانشگاه با سید فریدالدین آشنا شدم. ویژگی برجستهی شهید معصومی از نظر من خوشاخلاقی ایشان بود. توفیق الهی و اخلاص او باعث شد که عاقبتش ختم به شهادت شود. نقطهی عطف و اوج زندگی شهید معصومی، تعبد نسبت به خواست پدر و مادرش بود. به طور کلی، سید فریدالدین به مباحث اعتقادی اهتمام ویژهای داشت».
روایت برادر همسر شهید معصومی:
«حامد تقوامنش»، برادر همسر شهید و دوست چندین ساله او، میگوید: «چون مادرهای ما از زمان بچگی با هم دوست بودند، ما هم از کودکی یکدیگر را میشناختیم و رفیق بودیم. در دورهی راهنمایی هم با هم در یک مدرسه بودیم. وقتی سید فرید با خواهر من ازدواج کردند، برای ادامه تحصیل به نیوزلند رفتند، ولی با وجود امکانات و شرایط بسیار خوب، و علیرغم پیشنهادهای متعدد برای ماندن در نیوزلند و چند کشور اروپایی، ایشان میگفت: «من باید حتماً برگردم و با استفاده از درسی که خواندهام، به کشورم خدمت کنم».
پسر ایشان نیز در نیوزلند به دنیا آمد، اما با وجود امکان گرفتن تابعیت آن کشور، او شناسنامهی ایرانی برای فرزندش «مهدیار» گرفت و گفت: «ما ایرانی هستیم و به ایران بازمیگردیم.» به نظر من، آنچه سید فرید را به شهید معصومی تبدیل کرد، اعتقاد قلبی و صفای باطن او بود؛ یعنی همواره با همه صادق و شفاف بود و هیچ پشت پردهای نداشت؛ ظاهر و باطنش یکی بود. به علاوه، نماز اول وقت و دائمالوضو بودن او بزرگترین اولویتش بود و من همیشه در این باره به او غبطه میخوردم.
حامد تقوامنش ادامه میدهد: «به محض اینکه اذان میشد، یکدفعه میدیدیم فرید غیب میشد؛ چون دائمالوضو بود، سریع نماز اول وقت میخواند و دوباره برمیگشت. حتی در مسافرتهایی که با ماشین میرفتیم، میدیدیم کنار جاده میایستاد و همانجا نماز میخواند و حرکت میکرد. اصلاً مثل ما معطل این مسائل نمیشد که به جایی برسیم که وضوخانه یا نمازخانه داشته باشد. به نظر من همین اهمیت به نماز اول وقت، شهادت را برایش دست یافتنی کرد».
حتی در روز حادثه، او به شاهچراغ رفته بود تا قبل از پروازش به تهران، نماز اول وقتش را به جای آورد.
تقید به نماز اول وقت حتی هنگام جلسه و سفر خارج:
پدر شهید اوصاف فرزندش را چنین بازگو میکند: «فرزندم بسیار مؤمن بود و برایش فرقی نمیکرد کجا باشد، وقت اذان به نماز میایستاد. در نیوزلند نیز کارهای قرآنی انجام میداد، حسینیهای راهاندازی کرده بود و شیعیان را جمع میکرد و گروه خوبی تشکیل داده بود. او با همه به خوبی ارتباط داشت و به قشر ضعیف اهمیت میداد».
از نیوزلند که بازگشت، به شدت دغدغهی مردم را داشت و همواره در تلاش برای کمک به رفع نیازهای آنان بود. برای پیگیری پروژهای به لامرد فارس رفت و همانجا نیز به فیض شهادت نائل آمد.
شهید سید فریدالدین معصومی، نخبهای دانشگاهی بود که در حوزهی علمیه نیز به تحصیل پرداخته و خادمیار حرم امام رضا(علیه السلام) محسوب میشد. با برادرش به کشیک میرفتند و خدمت میکردند. حتی ما از حافظ قرآن بودن او بیخبر بودیم و این موضوع را برادرش بعدها برای ما بازگو کرد.
برادر شهید، سعید، دربارهی خصوصیات او میگوید: «دو بار خداحافظی سخت از او دیدم؛ یکی امروز بود، یکی دیگر وقتی یکی از دوستانش فیلمی نشانم داد که در حرم شاهچراغ، قبل از شهادت، خداحافظی عجیب و ویژهای با حضرت داشت؛ به ضریح رو کرد، خداحافظی کرد، سپس دوباره برگشت و با تعظیم به آستان خداحافظی کرد. این کار را چند بار انجام داد و لحظاتی بعد شهید شد. یک بار هم در مشهد گفت: آقا! این بار هم قبولم نکردی، به جوادت قسمت میدهم که آخرین خداحافظی باشد و جایی که قول دادی بیا».
شهید معصومی، قاری و حافظ کل قرآن و نخبهی رشتهی مهندسی مکانیک بود. او در سفر آخر کربلا کفن برای خود تهیه کرده بود و به همسرش گفت: «این امانت نزدت بماند که لازم میشود. آخرین زیارت امام حسین(علیه السلام) را انجام دادم و در دنیا کاری ندارم.» همچنین گفته بود: «به زودی صدا و سیما شما را نشان میدهد و چهره میشوید، فقط مواظب باشید که مغرور نشوید».
در بحث پروژههای نیروگاهی نیز حرف برای گفتن داشت و با قاطعیت ادعا میکرد: «من در مدت یک سال نیروگاه را تحویل حوزهی برق میدهم و نیروگاهی خورشیدی تحویل میدهم که پنلهایش همراه نور آفتاب بچرخد.» با رتبهی فوقالعاده از دانشگاه مدرکش را اخذ کرد و با وجود پیشنهادهای کاری از آمریکا، آلمان، کره و… هیچیک را نپذیرفت و به وطن بازگشت تا در خدمت کشور باشد. هنگام تحصیل در نیوزلند میگفت: «زرق و برق اینجا ظاهر است؛ تمایل شدید دارم برگردم، آنجا ناموست در اختیار خودت نیست».
از یکی از دوستان شهید خواسته شده بود که رزومهای از ایشان بنویسد و مشاهده شد که فقط تیتر خلاصه فعالیتها و توانمندیهای شهید معصومی از سه بُعد تخصصی و فنی، مدیریتی و اقتصادی، و ارتباطات بینالمللی، شامل ۴۵ مورد میشود؛ حتی ذکر تیتر آنها خارج از ظرفیت نوشتار است.
یکی دیگر از دوستان شهید که کارشناسی مهندسی مواد دارد و در حال حاضر مشغول طلبگی و ادامه تحصیل و تبلیغ در شهر مقدس قم است، درباره تأثیر شهید معصومی در رفع تردید و تصمیمگیری خود میگوید: «طبیعی است هر فردی در هر مجموعهای که قرار میگیرد، دنبال همتیپهای خودش میگردد. با سید فرید در نمازخانهی دانشکده و در رفتوآمدهایی که در دفتر بسیج انجام میشد، آشنا شدم. ایشان دانشجوی مهندسی مکانیک بود و در همین حین متوجه شدم که به طلبگی علاقهمند شده است و با فردی به نام حجتالاسلام و المسلمین حاج آقا مجید خیرآبادی، که شاگردان ایشان آقا مجید صدایشان میزدند، مراوده داشت. حاج آقا مجید در حوزه علمیهی مروی تهران، مجموعهای حوزوی برای دانشجویان در روزهای پنجشنبه و جمعه تشکیل داده بودند و سلسله دروس حوزوی را خود و شاگردان قدیمیشان تدریس میکردند. سید فرید با این مجموعه آشنا شد و مشغول تحصیلات حوزوی گردید.
من کمی تردید داشتم، اما یکی از افرادی که کمک کرد برای تصمیمگیری من، ایشان بود. حتی پیشنهاد داد که بعد از دروس متداول دانشکده، صرف ساده بخوانیم؛ صرف ساده از اولین کتابهای ادبیات عرب است که در حوزه خوانده میشود. چند جلسهای کتاب صرف ساده را با هم خواندیم و کمکم من هم جذب مجموعهی حاج آقا مجید خیرآبادی شدم و همراه سید عزیز پنجشنبه و جمعهها مشغول دروس حوزوی شدیم».
آخرین تماس ما روز عید غدیر امسال بود. «سید فریدالدین» به من زنگ زد و عید را تبریک گفت. من از او معذرت خواستم و گفتم وظیفهی من بوده که در چنین روزی به شما زنگ بزنم. «سید فریدالدین» از شرایط سخت کاریاش و اینکه در حال حاضر خیلی نمیتواند به خانوادهاش برسد، صحبت کرد. از اینکه صبحها خوابآلود است و روحیهی او به بیداری صبح زود نیست، اما برای تعهد کاری که دارد، از صبح زود تا آخر شب مشغول کار است و گاه حتی جمعهها هم سر کار میرود. از اینکه مدتهاست دنبال یک جلسهی مذهبی مناسب میگردد تا گمشدههایش را پیدا کند و از اینکه به من قول داد در اولین فرصت همراه خانوادهاش به قم بیاید، ولی چه کنیم که «گاهی بساط عشق خودش جور میشود، گاهی به صد مقدمه ناجور میشود»…
همیشه غبطه میخوردیم، وقتی بچههای جنگ، رفیق شهید داشتند و از آنها یاد میکردند، عکسهایشان را در اتاق نصب میکردند و برای ما خاطره میگفتند، ولی دنیا چقدر کوچک است و آرزوهای ما یکبهیک برآورده میشود. امروز دیگر غبطه نمیخورم، چون رفیق شهید دارم.
شایستهسالاری
برادر شهید میگوید: «شهید معصومی به راستی مدیری شایسته بود؛ ایمان، تقوا و دانشش با هم گره خورده بود و این امر در تصمیمگیریهایش موجب میشد که رعایت بیتالمال و حقوق مردم در نظر گرفته شود. برادرم بر این باور بود که کسی که ایمان و یا تخصص نداشته باشد، یک جای کارش لنگ میزند. به کار گماردن مسئولی که نه دانش دارد و نه تقوا و نه به حقوق مستضعفین که شعار نظام است، اهمیت میدهد، کار را خراب میکند.»».
این روزها حرفهای زیادی دربارهی «سبک زندگی» شنیده میشود، از بسیاری از رسانههای نارسا گرفته تا برخی محافل و مجلس علمی. شاید هم طبیعی باشد که هیچکدامشان در این زمینه نه درد مشترک دارند و نه حرف مشترک. روانشناسان، جامعهشناسان، بازاریابان، اقتصاددانها، سیاستمداران و… هرکدام این اصطلاح را از دریچهی نگاه خودشان و نیازهایی که احساس میکنند، تعریف و مفهومپردازی میکنند.
اما به راستی در این دنیای پر از حرص و طمع و آز و ناز و نیاز، کدام سبک است که زندگی را به معنای واقعی کلمه میسازد، زندگی جاودانه می بخشد و در یک کلام شهید میسازد؛ آن هم در هر روزگاری، چه روزگار جنگ باشد و چه جنگ روزگار.
مثلاً همین دانشمند بزرگوار، «سید فریدالدین معصومی»، شاخصههای مهم زندگی برایش چه بود که عاقبتش شد شهید «سید فریدالدین معصومی» از شهدای حادثهی ترور شاهچراغ؟
علاوه بر خدمات ارزنده و طرحهای علمی، از این شهید والامقام دو فرزند به یادگار مانده است: یک دختر و یک پسر.
پیکر مطهر شهید «سید فریدالدین معصومی» ششم آبان ماه، در جمع پرشور نمازگزاران نماز جمعه تهران تشییع و در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرام گرفت.
منابع: تابناک ، تلاوت ، میزان ، مهر ، ایرنا ، شبستان ، کتاب چراغ دار ، کتاب وصال خونین


1 دیدگاه دربارهٔ «زندگی نامه شهید سید فریدالدین معصومی»
روحت شاد ای شهید والا مقام ،حواست به پسر منم باشه ،حتما حتما یادت نره ،کمکش کن یاریش کن دستش و بگیر خیلی نگرانشم