
شهید محمدرضا کشاورز، دانشآموز پانزده ساله اهل شیراز و متولد فروردین ماه سال ۱۳۸۶، دانشآموز پایه دهم رشته علوم انسانی دبیرستان شاهد امام خمینی (ره) بود. او به اخلاق خوش و ادب مثالزدنی شناخته میشد و در انجام امور دینی و مذهبی سرآمد بود. محمدرضا موذن و گاهی مکبر مسجد محل زندگی خود نیز بود.
دو هفته پیش از وقوع حادثه تروریستی، نیت کرده بود که هر چهارشنبه هنگام نماز مغرب به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ علیهمالسلام مشرف شود و در دومین حضورش، به فیض شهادت نائل آمد. او ارادت ویژهای به حضرت صاحبالزمان (عجل الله تعالی) داشت و برای نزدیک شدن به آن امام والامقام، به مطالعه و تحقیق میپرداخت.
سردار سلیمانی را الگوی خود میدانست و به گفته دوستان و خانواده، از همان سن نوجوانی، سودای شهادت در دل داشت. او همیشه پدر و مادر خود را «پدر و مادر شهید» خطاب میکرد. به نقل از پدر شهید، پس از اینکه توفیق حضور در پیادهروی اربعین حسینی (علیه السلام) نصیبش نشد، از مادرش درخواست کرد تا یک کفن متبرک به تربت امام حسین (علیه السلام) برایش سوغاتی بیاورد و همان کفن، لباس آخرت این شهید گرانقدر شد.
زمانی که پدر این شهید والامقام به نیابت از فرزندش قصد زیارت اربعین داشت، در مسیر پیادهروی با صدها دانشآموز مواجه شد که عکس شهید محمدرضا را با عنوان «برادرم» بر کوله خود آویزان کرده و به سمت حرم مطهر سیدالشهدا (علیه السلام) رهسپار بودند.
پیکر مطهر شهید محمدرضا کشاورز، پس از تشییعی باشکوه در شهرهای مقدس مشهد و شیراز، در کنار پنج شهید دیگر حادثه تروریستی، در صحن مطهر و در جوار حضرت احمدبن موسی الکاظم علیهم السلام و برادر گرانقدرشان حضرت سیدمیرمحمد علیهالسلام آرام گرفت.
تو به ما یاد دادی که شهادت تصادفی نیست؛
باید شهید زندگی کنی تا شهید بمیری!
آن وقت است که شهادت سن و سال نمیشناسد.
شاگرد مکتب حاج قاسم، لباس شهادت بر تنت برازنده بود. عطری وزید و قلب تو را عشق در گرفت،
پر زد دوباره، راه زیارت ز سر گرفت،
خونت گواه شد که به اخلاص آمدی،
آقای شاهچراغ تو را هم به بر گرفت.
منابع: دفاع مقدس ، امامزادگان عشق ، آپارات ، شبستان ، استان ها کتاب چراغ دار


1 دیدگاه دربارهٔ «زندگی نامه شهید محمدرضا کشاورز»
سلام محمدرضای عزیز من. هنوز با اینکه نمی شناسمت ولی هروقت به یادت میافتم چشمم پر از اشک میشود روحت شاد پسر نوجوان