ریزش‌ها و رویش‌ها استاد راجی- شب چهارم

photo 2024 07 30 22 16 59 2 1024x682 - سخنرانی مکتوب استاد راجی : عوامل ریزش‌ها و رویش‌ها – شب چهارم ۱۴۰۳/۰۵/12

سلام علیکم و رحمه الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب اله‌ العالمین ابی القاسم المصطفی محمّد و علی ائمه الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما مولانا و مقتدانا حجت‌بن‌الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

ان‌شاءالله که عزاداری‌های همه‌مان مورد رضایت صاحب‌مان حجت‌بن‌الحسن(علیه السلام) قرار گرفته‌باشد و ان‌شاءالله که خداوند عاقبت همه ما را ختم به شهادت در آغوش مولایمان صاحب‌الزمان قرار بدهد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.

بحثی که محضر شما سروران بزرگوار بودیم بحث پیرامون ریزش‌ها و رویش‌ها بود خلاصه بحث‌مان این جمله بود که چه عواملی باعث می‌شود که یک انسانی که یار معصوم است در جبهه حق قرار دارد اما می‌بینید بعد از عمری مجاهدت عاقبتش ختم به شهادت نمی‌شود بلکه ختم به خیر هم نمی‌شود و ختم به شر خواهد شد و از آن طرف دیگر چه عواملی باعث می‌شود یک انسانی که انسان خوبی نیست اما عاقبتش ختم به خیر و ختم به شهادت خواهد بود. داشتیم این عوامل را با هم گفت‌وگو می‌کردیم تا الان سه مورد را عرض کردم از عواملی که باعث می‌شود در زندگی یک انسان مومن و موحد ریزش اتفاق بیفتد اولی‌اش جهل بود، دومی‌اش دوری از بصیرت بود و سومین مورد ولایت‌گریزی بود. این سه مورد را در سه شب گذشته با هم گفت‌وگو کردیم ان‌شاءالله امشب هم یکی دیگر از آن موارد عرض خواهد شد. این مورد موردی است که روز عاشورا وقتی اباعبدالله (علیه السلام) می‌خواهند به مهم‌ترین عامل ریزش جبهه باطل اشاره کنند به همین مورد اشاره می‌فرمایند موقعی که ایشان می‌آیند شروع می‌کنند سپاه دشمن را نصیحت کردن آن‌ها شروع می‌کنند سوت زدن، کف زدن، هلهله کردن موقعی که حضرت زینب می‌شنوند رو می‌کنند به برادرشان عرض می‌کنند حسین جان مگر تو خودت را معرفی نکردی که این‌ها دارند وسط صحبت تو سوت می‌زنند؟ هلهله می‌کنند؟ امام فرمودند چرا خودم را معرفی کردم اما « مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ» شکم‌های آن‌ها از حرام پر شده. وقتی کسی شکمش از حرام پر شده باشد زندگی او با حرام‌خوری عجین شده باشد این شخص نه تنها نمی‌تواند در جبهه حق قرار بگیرد بلکه در مقابل جبهه حق خواهد ایستاد بلکه بزرگ‌ترین جنایات عالم را انجام می‌دهد خوشحال هم است.

 لقمه حرام چقدر افراد را سرنگون کرد یک شخصی به نام شریک‌بن عبدالله نخعی بود انسان خوبی بود مهدی‌بن منصور عباسی او را صدا کرد گفت دوست دارم شما قاضی‌القضاتی را قبول کنید شریک‌بن‌عبدالله گفت من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم چون حکومت شما را حکومت ظالمی می‌دانم نمی‌توانم قضاوت را قبول بکنم. گفت خوب اشکال ندارد لااقل معلمی فرزندان من را قبول کنید شریک‌بن‌عبدالله گفت آن را هم نمی‌توانم من را از این کارها معاف کن مهدی‌بن‌منصور عباسی گفت خوب اشکال ندارد لااقل یک روز ناهار ما را قبول کنید گفت باشد ناهار می‌آیم، این پادشاه عباسی به آشپز گفت حرام‌ترین لقمه‌ها را انتخاب کن و اعیانی‌ترین غذاها را درست بکن و جلو شریک‌بن‌عبدالله بگذار. این شریک‌بن‌عبدالله نشست سر سفره این غذاهای چرب و نرم را دید شروع کرد با ولع به خوردن این خدم و حشم مهدی‌بن‌منصور عباسی آرام در گوش این پادشاه گفتند ما فکر می‌کنیم دیگر بعد از این شریک‌بن‌عبدالله روی سعادت را نمی‌بیند چند روز گذشت شریک‌بن‌عبدالله برای این پادشاه عباسی پیام فرستاد گفت من حاضرم قاضی‌القضاتی را قبول کنم بعد پیش مهدی‌بن‌منصور آمد مهدی‌بن‌منصور تشکر کرد که قضاوت را قبول کرده بعد شریک گفت البته من قضاوت را که با دست راستم قبول کردم دست چپم هنوز خالی است اگر می‌خواهی معلمی فرزندان تو را هم قبول بکنم او هم گفت خوب چی از این بهتر، مدتی گذشت یک روز خزانه‌دار حقوق شریک‌بن‌عبدالله نخعی را پرداخت نکرده‌بود این شریک با عصبانیت پیش خزانه‌دار آمد گفت: چرا حقوق من را پرداخت نکردی؟ خزانه‌دار گفت مگر به ما گندم فروختی که اینقدر طلب داری؟ گفت من از گندم مهم‌تر فروختم من دینم را فروختم، همه حرف این است کاری که ابلیس و جنود او انجام می‌دهند این است که بتوانند یک انسان مومن و موحد را حرام‌خور بکنند.

 مال دنیا شیرین است مال دنیا خیلی باعث وسوسه انسان می‌شود اگر انسان بخواهد حلال‌خور باشد زندگی‌اش سخت جلو می‌رود اجاره خانه‌اش سخت تامین می‌شود پول خرجی زندگی‌اش سخت می‌رسد در این لحظات و مواقع سخت‌ترین کار این است که انسان بماند و حاضر نشود به سمت حرام حرکت بکند. کسانی که به سمت لقمه حرام می‌روند اولین جایی که خودش را می‌دهد در فرزند است « كَسبُ الحَرام يَبينُ فِي الذُّرِيَّةِ» کسب حرام خودش را در فرزندان انسان نشان می‌دهد. می‌بیند خدایا من که برای تربیت فرزندم خیلی زحمت کشیدم خیلی دوندگی کردم زندگی همراه با رفاهی برای او آماده کردم چرا این‌جوری شد؟ یکی از مهم‌ترین عوامل شاید لقمه باشد، من پدر شاید اگر بیشتر دقت می‌کردم در آن نانی که خانه می‌آوردم، در آن پولی که برای خانواده فراهم می‌کردم اگر بیشتر دقت می‌کردم شاید فرزندم امروز خیلی بهتر تربیت شده‌بود.

 یک شخصی است به نام کاظم عاملو در سمنان زندگی می‌کرد یک پدری داشت این پدر معروف به حلال‌خوری بود کشاورز بود کارگری هم می‌کرد می‌گویند گاهی می‌رفت در مزارع مردم دو روز سه روز کار می‌کرد این صاحب مغازه یا صاحب مزرعه هیچی پول نمی‌داد به این می‌گفتند خوب بابا حقت را از محصولش بردار می‌گفت نه شاید من خوب کار نکردم که او پول را نداده فرزندانش را با سختی بزرگ کرد یکی از فرزندانش کاظم شد خوب این کاظم کی است؟ این کاظم کسی است که شانزده سالگی جبهه می‌رود موقعی که سه ماه در کردستان است می‌گویند کم کم چشمش یک را چیزهایی می‌دید که دیگران نمی‌دیدند. می‌گویند گاهی وقت‌ها می‌شد شب زمانی که می‌خوابید تمام وجودش عرق می‌کرد انگار یک حالت مکاشفه‌ای برای او اتفاق می‌افتاد خیلی‌ها فکر می‌کردند دارد هذیان می‌گوید یک کم که گذشت دیدن نه این ظاهرا با خیلی از افراد ارتباط دارد. یک شخصی گفت بیاییم امتحانش بکنیم کنارش رفت گفت کاظم الان کی دورت است؟ گفت الان شهید فلانی و شهید فلانی دانه دانه اسم شهدا را گفت این بهش گفت آیا فلان شهید سمنانی هم است حالا که جمع لشکر سمنانی‌ها است؟ گفت بله ایشان هم هست. گفت کاظم این شهید وصیت‌نامه ندارد از او بپرس برای بازماندگانش یک وصیتی چیزی نمی‌خواهد بکند؟ این گفت چرا اتفاقا وصیت هم می‌خواهد بکند شروع کرد چند جمله از وصیت گفتن الان وصیت هست بعد گفت خوب به خواهرم فلانی هم، می‌گوید فقط من می‌دانستم اسم خواهر او چی است می‌گوید فهمیدم که این دارد همه را درست می‌گوید او ارتباط دارد. هر چی می‌گفت برای عملیات‌ها محقق می‌شد یک روزی هم گفت من شش روز دیگر به شهادت می‌رسم در فلان حالت هم به شهادت می‌رسم دقیقا همین اتفاق افتاد حتی قبر خودش را از قبل نشان داده‌بود گفته‌بود من کجا دفنم می‌کنند. امامزاده یحیی سمنان ان‌شاءالله همه ما مشرف بشویم قبر نازنین این شهید بزرگوار شهید کاظم عاملو آنجا است در مسیری که از مشهد به سمت تهران می‌آیید در سمنان این امامزاده مشخص است. خوب این از کجا به اینجا می‌رسد؟ از لقمه حلال.

 کتاب سه ماه رویایی که مال موسسه شهید ابراهیم هادی است سرگذشت شگفت‌آور این شهید بزرگوار است کتاب سه ماه رویایی حتما تهیه بفرمایید مطالعه بفرمایید چیزهای عجیبی است، چیزهای حیرت‌آوری است. خوب از کجا به این جا می‌رسد؟ از لقمه حلالی که پدر برای او می‌آورده با سختی‌ها با مشقت‌ها. شهدا همه روی حلال‌خوری حساس بودند همه شهدا، شما وقتی نگاه می‌کنید وجه مشترک همه شهدا این است که نسبت به بیت‌المال خیلی حساس بودند حاج قاسم سلیمانی همین‌طوری بود راننده‌اش می‌گوید می‌خواستیم برویم من رفتم از میوه‌فروشی دو تا نارنگی گرفتم، دو تا خیار گرفتم، دو تا لیموشیرین گرفتم، دو دانه کیوی گرفتم آوردم در ماشین گذاشتم همین که روی صندلی عقب گذاشتم برگشت گفت این‌ها چی است؟ گفتم هیچی دارم می‌رویم سفر چهار دانه میوه است دیگر چیزی نیست. گفت مگر داری از جیب خودت خرج می‌کنی؟ پول بیت‌المال است، کی به تو اجازه داده میوه بخری؟ تفریح که نمی‌رویم. می‌گوید من مجبور شدم از جیبم پول را بگذارم. دختر ایشان فیلمش است می‌گوید من محل کار پدرم رفتم چایی خوردم روی میز پدرم چند دانه کشمش بود کشمش را برداشتم خوردم پدرم گفت چند تا کشمش خوردی گفتم برای چی؟ گفت خوب این‌ها را باید پولش را حساب کنم این مال شما که نبود این برای مهمان‌هایی است که می‌آید تو دختر من هستی نمی‌شود که از این‌ها برداری. ببینید حساسیت روی لقمه حلال، حساسیت روی بیت‌المال این‌ها الگوی ما هستند چرا بعضی از ماها چپه شدیم؟ به جای اینکه این شهدای عزیز الگوی ما باشند الگوی ما شدند آن زالوصفت‌ها و استثمارگرانی که اختلاس می‌کنند تا به طرف می‌گویی آقا این حق‌الناس است می‌گوید آقا سه هزار میلیارد خوردند حالا دیگر ما هزار تومان هم می‌خوریم چیزی نیست خوب او خیلی بی‌جا کرده، آن‌ها که الگوی ما نیستند مثل این است که به روز عاشورا به یک نفر می‌گفتی آقا تو چرا نیزه به سمت حسین‌بن‌علی (علیه السلام) پرت کردی؟ می‌گفت برو آقا شمر سر از تن حسین‌بن‌علی(علیه السلام) جدا می‌کند تو حالا یک نیزه ما را می‌گویی او خیلی غلط کرده ما که اجازه نداریم ما هم اشتباه انجام بدهیم. چون آن طرف اختلاس می‌کند سه هزار میلیارد ما اجازه داریم دیگر حالا سه میلیونش را ما بخوریم مومن که الگویش گنهکارها نیستند، الگویش فاسقین نیستند، الگویش اولیاء هستند کسانی که اینقدر حساسیت داشتند حاج‌آقا رئیسی هم همین‌جوری بود حساسیت روی بیت‌المال، موقعی که ایشات تولیت‌شان تمام شد و می‌خواستند در قوه‌قضائیه بروند این کارپرداز حرم را صدا می‌زنند می‌فرمایند حساب بکن ببین من در این حدود سه سالی که بودم چقدر خرج داشتم ایشان می‌گوید به حاج‌آقا گفتم حاج‌آقا شما که خرج نداشتید حقوق‌تان را نگرفتید. فرمودند چرا من اینجا صبحانه، ناهار، شام می‌خوردم. گفتم آقا این غذای حضرت بوده همه زائرین می‌خورند شما که دیگر تولیت بودید ایشان فرمود نه حساب بکن چند روز من صبحانه خوردم، چند روز ناهار خوردم، چند روز شام خوردم حساب کنم می‌گوید هر چی التماس کردم حاج‌آقا تولیت هستید شما! ایشان قبول نکرد تمام پول را حساب کرد. حاج‌آقا مروی که الان تولیت هستند ایشان می‌فرمایند یک روزی حسابدار پیش من آمد گفت حاج‌آقا یک حسابی داریم این حساب حقوق حاج‌آقا رئیسی است ایشان یک سال است رفته هر چی به او می‌گوییم حاج‌آقا این حق تولیت حق بالایی است خوب این حق شما است بیایید بگیرید، حاج‌آقا می‌گوید نه قبول نمی‌کند. حاج‌آقا مروی می‌فرمودند من گفتم که خودم می‌گویم یک بار که حاج‌آقا رئیسی مشهد آمدند به حاج‌آقا گفتم حاج‌آقا این پول‌ها مانده شما چند سال تولیت بودید این حق تولیت شما هست. چون می‌دانید بسیاری از موقوفات مثلا طرف وقف کرده گفته ده درصدش مال تولیت است نمی‌دانم بیست درصدش مال تولیت است گفت حلال طاهر طیب خودش وقف کرده این‌ها را بگیرید حاج‌آقا فرمود نه من نمی‌خواهم اما اگر می‌شد این پول را آستان قبول بکند سه تا زمین بدهد و می‌شد با این پول درمانگاه برای مستضعفین بسازد من خیلی خوشحال می‌شدم. می‌گوید من یکی از مسئولین امداد حرم را صدا زدم گفتم با این پول بروید درمانگاه بسازید ایشان می‌گوید نزدیک شهادت حاج‌آقا رئیسی که بود به حاج‌آقا رئیسی یک بار گفتم حاج‌آقا سه تا درمانگاه با پول تولیت‌تان در مناطق محروم مشهد ساختیم می‌گفت حاج‌آقا داشت بال درمی‌آورد. خدا این‌طوری یک نفر را قبول می‌کند انسان حلال‌خور باشد دقت بکند وزیر ارشاد می‌گفت هر وقت حاج‌آقا رئیسی می‌خواست مشهد بیاید زیارت یا برای دیدن مادرشان با پول شخصی‌اش بلیط هواپیما می‌گرفت که مشهد بیاید حالا شما ایشان را نگاه بکنید پادشاهان قبل از انقلاب را ببینید اسدالله علم در خاطراتش می‌نویسد محمدرضا دندانش درد گرفت هواپیمای اختصاصی شاه را سوئیس برد دندان شاه را کشیدند برگرداند. در جشن هنر شیراز و در جریان‌های جشن‌های 2500 ساله ببینید این‌ها چیکار کردند در همین استان بود، در اوج فقر مردم خیاط فرانسوی نخ و سوزنش را جا گذاشته‌بود هواپیمای اختصاصی برگشت فرانسه نخ و سوزن بیاورد، ببینید چی بودیم چی شدیم. البته تفاله‌های پهلوی هنوز هم گاهی وقت‌ها در این کشور پیدا می‌شوند همین‌هایی که حقوق نجومی می‌گیرند این‌ها همان تفاله‌های همان تفکر پهلوی هستند حقوق نجومی می‌گیرند دوقورت و نیم‌شان هم باقی است. حالا در الحمدلله در این سه سال که حقوق نجومی نداشتیم قبلش که حقوق نجومی داشتیم رئیس یکی از بانک‌ها گفته‌بود اگر بخواهید پول را از من بگیرید من می‌روم شکایت می‌کنم، ببینید تفکر را ببینید دقت در حلال‌خوری حلال و حرام را رعایت کردن.

 حضرت آقا در قله رعایت بیت‌المال هستند علامه جوادی آملی می‌فرمودند یک بار مهمان آقا بودم سفره را پهن کردند    آقازاده آقا هم نشستند آقا به فرزندشان فرمودند شما در خانه بروید. من گفتم آقا اشکالی ندارد من حرف خصوصی ندارم آقا فرمودند نه این غذایی که اینجا است مال بیت‌المال است این‌ها باید خانه بروند غذای خانه را بخورند، دقت را ببینید الگوی ما امروز حضرت آقا است، الگوی ما امروز شهدا هستند حتی دشمنان‌شان اعتراف می‌کنند که چقدر این‌ها پاک زندگی کردند آقای مهاجرانی که یک دورانی وزیر ارشاد بود و بعد هم فرار کرد رفت ایشان در جمع ضدانقلاب‌ها این جمله را می‌گوید، می‌گوید ممکن است خوشتان نیاید از این جمله‌ای که من می‌گویم من سال‌ها با آقای خامنه‌ای همسایه بودم نه نقطه سیاه که من نقطه خاکستری در زندگی ایشان ندیدم آدم باید این‌جوری زندگی بکند.

 عرض کردم خدایی نکرده اگر بخواهد در حلال و حرامش دقت نکند آن موقع می‌بینی یک نسلی تربیت کرده این نسل یکی از یکی بدتر، شما تمام کسانی که اختلاس کردند و حقوق نجومی گرفتند هم خودشان را نگاه کنید هم نسل‌شان را، هم خودشان ننگ هستند هم فرزندانشان ننگ هستند. فرزندان انقلابیون و حلال‌خورها ایستاده‌اند در کشور مقاومت می‌کنند فحش هم می‌خورند، فرزندان این حقوق نجومی‌بگیرها در کشورهای خارج هستند منتظر هستند یک مدرکی بگیرند باز دوباره بیایند اینجا یک مسئولیتی پیدا بکنند همیشه هم به انقلابی‌ها فحش می‌دهند این نشانه حرام‌خوری است حرام‌خور این‌جوری است.

 خوب بزرگواران همه ما باید این دقت را داشته‌باشیم حالا حرام‌خواری مصادیق زیادی دارد یکی همین رباخواری است. من التماس می‌کنم به شما بزرگواران وقتی می‌خواهید وامی بگیرید وقتی می‌خواهید پولتان را جایی بگذارید سودی بگیرید حتما از یک نفر که مسائل شرعی را وارد است سوال بکنید. نکند یک بار عمری حلال‌خور زندگی کردیم اما به واسطه یک بی‌توجهی زندگی‌مان به سمت حرام برود. اصلا بانکداری زایده تفکر ربوی است شما هر چی به آن پیوست اسلامی بزنید که بانکداری را که نمی‌توانید اسلامی‌اش بکنید بله خیلی دارند فقها تلاش می‌کنند یک فتوایی پیدا کنند یک جوری یک کاری انجام بدهند که آن وامی که انسان می‌گیرد یا آن پولی که می‌گذارند برای سود گرفتن یک‌جوری حلال دربیاید اما ان‌شاءالله یک روزی باید برسد که این مشکل ریشه‌ای حل بشود البته واقعا سخت است واقعا سخت است، مگر این‌ها اجازه می‌دهند که متخصصین و دانشمندان ورود پیدا بکنند این‌ها در خارج درس‌شان را خواندند بلد هستند چه‌جوری بانکداری را ربوی‌اش بکنند، بلد هستند که چه‌جوری اقتصاد کشور را نابود بکنند این‌ها درس نئولیبرالیسم خواندند مگر می‌گذارند به این راحتی تغییری ایجاد شود. اما ان‌شاءالله ایجاد خواهد شد ما بالاخره اگر بخواهیم به تمدن نوین اسلامی ان‌شاءالله برسیم باید این قسمت را حل بکنیم ان‌شاءالله هم با ورود جوان‌های انقلابی، جوان‌های تحصیل‌کرده، جوان‌هایی که دغدغه این جریان را دارند این مشکل حل خواهد شد اما بالاخره الان ما چیکار باید بکنیم؟ ما وقتی می‌خواهیم وامی بگیریم یا کاری انجام بدهیم برویم مساله شرعی‌اش را حل بکنیم مساله شرعی حل شدن هم     پیچیده نیست گاهی وقت‌ها با یک تغییر نیت با یک کاری که انجام بدهیم این وام می‌شود حلال این‌ها را کوچک ندانیم.  یا می‌خواهیم تجارتی بکنیم «الفِقْهَ ثُمَّ المَتْجَرَ »حضرت علی(علیه السلام) هر روز می‌آمد وارد بازار می‌شد سه مرتبه می‌فرمود:« يا مَعشَر التُّجّارِ ، الفِقْهَ ثُمَّ المَتْجَرَ ، الفِقْهَ ثُمّ المَتْجَرَ، الفِقْهَ ثُمّ المَتْجَرَ » ای گروه تاجرها اول بروید احکام یاد بگیرید بعد تجارت کنید، اول فقه بعد تجارت وگرنه خدایی نکرده مقید این کاسب مقیدی است مثلا پارچه‌فروش است    به او می‌گویند دو متر پارچه بده این حتما دو متر و بیست سانت می‌دهد این‌ها را رعایت می‌کند اما اگر احکام را بلد نباشد ببینید خدایی نکرده یک جای دیگر به حرام کشیده می‌شود به ربا کشیده‌ می‌شود آن موقع خودش متوجه نیست.

 از پیامبر نقل شده « شَرُّ المکاسب كَسْبُ الرِّبا» بدترین کسب و معامله معامله‌ای است که در آن ربا باشد یا جای دیگر داریم پیامبر می‌فرمایند: « من اخذ الرباء وجب علیه القتل» هر کس ربا بخورد واجب است او را بکشید حالا نه اینکه مردم راه بیفتند رباخوار بکشند این جریان می‌خواهد نشان بدهد که چقدر کثیف است. خداوند در قرآن اعلام جنگ می‌کند  «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» کسانی که ربا می‌خورند اعلام جنگ با خدا و رسول کردند.

 یک شخصی بود می‌آمد به مردم می‌گفت رباخواری از شیر مادر هم حلال‌تر است این به گوش امام صادق رسید فرمودند اگر قدرت داشتم او را می‌کشتم. دقت بکنید بزرگواران یک بار نکند گناه را کوچک بدانیم حرام‌خواری شوخی نیست هزاران هزار نفر را و چه بسا میلیون‌ها میلیون نفر را در طول تاریخ همین حرام‌خواری در مقابل جبهه حق گذاشته شمشیر کشیدند شما ببینید دشمنان اهل‌بیت را، کسی که لقمه‌اش حرام بود این جنایت انجام می‌دهد بدترین جنایت‌های تاریخ، چنان قساوت‌هایی پیدا می‌کند که دیگر برایش مهم نیست که این تیر سه شعبه را الان می‌تواند به گلوی یک کودک شیرخوار بزند و می‌زند حرام‌خواری این‌جوری است قساوت قلب پیدا می‌کند دیگر می‌آید کنار ضریح معصومین و امامزاده‌ها قرار می‌گیرد اصلا انگار نه انگار یعنی الان اگر می‌ رفت در پارک می‌نشست با اینکه بیاید در حرم معصومین بشیند هیچ فرقی برای او نمی‌کند. این که قساوت قلبش اینقدر زیاد می‌شود که پیاده‌روی اربعین می‌رود دور ضریح اباعبدالله (علیه السلام) می‌نشیند هیچی این‌ها قساوت قلب یک انسان است. نماز می‌خواند چه نمازی، قلب انسان مرده از این که در حلال و حرامش دقت نکرده.

 بزرگواران عرض کردم قساوت قلب یکی از بدترین بلاهایی هست که در زندگی انسان اتفاق می‌افتد حسین‌بن‌علی (علیه السلام) را سر می‌برند مسابقه می‌دهند در این که کی این خبر را زودتر به امیر برساند. بعد از واقعه کربلا یک سری قبایل جدید با نام‌های جدید شکل گرفتند یک قبیله‌ای بود افتخار می‌کرد می‌گفت پدران ما کسانی بودند که سر حسین‌بن‌علی(علیه السلام) را جدا کردند، یکی دیگر پیدا می‌شد بعد از صد سال می‌گفت پدران ما کسانی بودند که اسب روی پیکر حسین(علیه السلام) نواختند، یک گروه دیگر بودند می‌گفتند پدران ما کسانی بودند که انگشتر از دست حسین (علیه السلام) جدا کردند قساوت قلب این‌جور است. قساوت قلب این است که می‌توانند شبیه‌ترین افراد به پیامبر را اربا اربا کنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *